خبرگزاری مهر، گروه اقتصاد- فاطمه امیراحمدی: سنگ بنای استخراج نفت در کشور با ساختار استعماری آغاز شد. نخستین فوران نفت در ایران و البته خاورمیانه، سحرگاه پنجم خرداد ۱۲۸۷ خورشیدی در مسجد سلیمان، رقم خورد.
سال ۱۲۸۰ خورشیدی برابر با سال ۱۹۰۱ میلادی با وساطت آنتوان کتابچی خان، تبعه گرجیالاصل ایرانی، قراردادی بین دربار ایران و شخصی به نام ویلیام ناکس دارسی در تهران امضا شد؛ این قرارداد که به امضای مظفرالدین شاه نیز رسید، به موجب آن، اکتشاف و بهرهبرداری از نفت ایران به استثنای ۵ استان شمالی، به مدت ۶۰ سال به دارسی واگذار شد. بر اساس قرارداد بسته شده شاه ۲۰ هزار پوند نقد و ۲۰ هزار پوند دیگر به صورت سهم دریافت میکرد، همچنین ۱۶ درصد از سود خالص سالانه به او تعلق میگرفت.
تبدیل شدن کشور به بازار مصرف کالاهای جهان صنعتی از دیگر تبعات استخراج طلای سیاه بود. به این ترتیب عدم مدیریت درست در این خصوص، سبب شد تا ثروتی که باید در زیرساختهای اقتصادی برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی و نیز ارتقا موقعیت سیاسی ایران هزینه شود، بلای جان این کشور شد.
وابستگی کشور به نفت، دوره به دوره افزایش یافته به طوری که امروز این طلای سیاه، محلی برای تهدید و بحران کشور در مقاطع تحریمی شده است.
سیاستگذاران سالها است از کاهش و قطع وابستگی نفتی سخن میرانند اما تا امروز این هدف محقق نشده است. پارامترهای مورد نیاز برای تحقق این هدف بزرگ چیست؟
خبرنگار مهر در این خصوص گفتوگویی با امین دلیری، تحلیلگر مسائل اقتصادی داشت که میخوانید.
چگونه میتوان اقتصاد ایران را از اقتصاد نفتی نجات داد؟
اقتصاد ایران از دیرباز به لحاظ ساختاری وابستگی زیادی به درآمدهای نفتی داشته است. این وابستگی به نفت سبب شده در برابر تهاجم دشمنان انقلاب اسلامی آسیب پذیر باشد. دو دیدگاه نسبت به سیاستهای تولید و صادرات نفت خام وجود داشت یک دیدگاه در زمان حاکمیت دولت اصولگرا توسط رئیس جمهور وقت در دولت نهم و دهم که ابراز شد نفت جز انفال است و متعلق به ملت بوده و باید فروخته شود. همچنین در ادامه عایدی آن بین مردم ایران تقسیم شود.
دیدگاه دیگر، نگرش وزیر نفت بود در دوره حاکمیت دولت اصلاحات و اعتقاد داشت، صادرات نفت خام باید با حداکثر ظرفیت انجام شود تا حفظ اقتدار ایران از نظر سهمیه بندی در اوپک و تبدیل درآمدهای نفتی به سرمایه، در کشور انجام شود.
از منظر این دیدگاه، توسعه و ساخت پالایشگاههای تولید بنزین در داخل در اولویت برنامههای وزارت نفت نبود و بیشتر تکیه بر واردات بنزین از خارج حاکم بود؛ البته دیدگاه عدم توسعه و ساخت پالایشگاه تولید بنزین با وزارت همان وزیر در دولت تدبیر و امید تغییر کرد. شاید هم با تحریم واردات بنزین که در دولت مهرورزی شروع شده بود و کشور دچار مشکل عرضه بنزین شد، استراتژی واردات بنزین در مقابل صادرات نفت خام تغییر کرد. در اجرای این سیاست در پایان دوره دوم دولت تدبیر و امید نه تنها تقاضای مصرف بنزین از محل تولید پالایشگاههای داخلی تأمین، بلکه ظرفیتی برای صادرات بنزین به خارج فراهم شد.
غرض از یادآوری این دو دیدگاه که حتماً برای صاحبان آن دارای توجیهاتی در زمان خود داشت، نمیخواهم به نقد آنها بپردازم؛ ولی میخواهم دیدگاه خود و خیلی از صاحبنظران دلسوز که دود شدن یکی از منابع خدادادی کشور را به وضوح مشاهده میکنند و یکی از مشکلات ساختاری کشور که از اولین استخراج نفت خام توسط شرکت دارسی انگلیسی که گلوی اقتصاد کشور را به شدت میفشارد، تحلیلی داشته باشیم.
آیا میتوان اقتصاد کشور را از وابستگی به نفت کم یا قطع کرد؟ البته یک بار در زمان مرحوم دکتر مصدق هنگام ملی کردن نفت در مقام مقابله با شرکتها و دولت انگلیس، کشور ایران مورد تحریم حداکثری قرار گرفت، دولت وقت بودجه خود را با اقتصاد بدون نفت تنظیم کرد. در آن برهه زمانی کمک مردم در همراهی با دولت مثالزدنی بود.
امروز آیا میتوان اقتصاد ایران را از وابستگی به نفت نجات داد؟ مانند دولت مردمی زمان مرحوم دکتر مصدق با یاری و همراهی مردم، اقتصاد ایران را از اسارت و وابستگی به نفت خارج کرد؟
البته اقتصاد ایران فعلی با ایران ۸۰ گذشته بسیار متفاوت است. اولاً، اقتصاد فعلی بسیار بزرگتر از اقتصاد ۸ دهه قبل است. ثانیاً، صاحبان سرمایههای بادآورده و ثروتمندان با نفوذ خود، بزرگترین مانع سر راه رجعت به اقتصاد ملی هستند. مجدداً تکیه به مردم، میتواند بزرگترین پشتوانه و بزرگترین سرمایه برای این اصلاحات ساختاری اقتصاد باشد. به عنوان مثال، حضور پر رنگ مردم همچون سیلی که از هر کوه و برزن روانه مصلای تهران در یک شرایط خاص در راستای لبیک به ندای رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم بزرگداشت شهید مقاومت سید حسن نصرالله صورت گرفت، نمونه بارز عزم ملی برای انجام کار دینی و ملی است.
رهایی اقتصاد کشور از وابستگی به نفت، همراه با مؤلفهها و الزاماتی است باید به آنها توجه کرد.
آیا این مؤلفهها و الزامات در حال حاضر برای تغییر ساختاری اقتصاد کشور وجود دارد و اگر وجود دارد با چه ابزارهای وارد فرآیند اصلاحات ساختاری میشوند؟
بله. این مؤلفهها و الزامات عبارتند از «سهم تولید داخلی در فعالیتهای اقتصادی و توجه دولتها به تولیدات صنعتی و کشاورزی»، «سهم درآمدهای مالیاتی در اقتصاد»، «سهم بخش خصوصی در تولیدات صنعتی، کشاورزی و خدمات»، «سهم هزینههای جاری دولت در بودجه؛ به عبارت دیگر چگونگی اندازه دولت»، سهم درآمدهای نفتی در بودجه دولت»، «نقش طبقه متوسط در فرآیند توسعه اقتصادی» و «نقش برنامههای راهبردی دولتها در فراهم کردن ابزارهای رشد اقتصادی بدون نفت» است.
البته باید «نقش دولتها در تسهیل و آماده سازی زمینه جذب سرمایه گذاری بخش خصوصی داخلی و سرمایه گذاران خارجی و ایجاد تحرک در فعالیتهای کسب و کار و استمرار رشد اقتصادی»، «ایجاد انگیزههای مادی و برداشتن موانع و مقررات دست و پاگیر از سر راه صادرکنندگان واقعی و حرفهای و نیز افزایش سهم ارزآوری کالاهای غیرنفتی در اقتصاد» و بالاخره اینکه «سیاست مزیتهای نسبی تولید در داخل برای مصرف داخلی و صادرات کالاهای غیرنفتی» باید تقویت شود.
مجموعه هر یک از موارد اشاره شده در صورتی که نقش خود را در اصلاح ساختار اقتصادی کشور به درستی ایفا کنند در واقع میتوان انتظار داشت رهایی اقتصاد از نفت را ممکن خواهند کرد. متأسفانه تا کنون برنامه منسجم و کافی برای عبور از این پیچ تاریخی صورت نگرفته است. دیدگاه دولتها در تسهیل و آماده سازی این مسیر یا سختتر شدن رسیدن به آن بسیار مهم و حیاتی است.
آیا با تمام کاستیها در اداره درست اقتصاد و با وضعیت موجود میتوان به تدریج از اقتصاد نفتی فاصله گرفت و به اقتصاد ملی رسید؟
البته ارزیابیهای اولیه بسیار امیدوارکننده است؛ چون بعضی از عوامل در حال حاضر چه به صورت بالفعل و چه به صورت بالقوه وجود دارند که دولت چهاردهم از هم اکنون میتواند برنامههای رهایی اقتصاد کشور از نفت را به تدریج با توجه به شرایط خاص فعلی شروع کند.
نخست، ایران جز ۱۰ کشور نخست جهان از نظر منابع طبیعی خدادادی است. یکی از مهمترین ارکان توسعه و پیشرفت کشورها، وجود منابع طبیعی غنی در درون سرزمینی است. طبق نظر اقتصاددانان توسعه، در صورت استفاده بهینه از منابع طبیعی، رشد و توسعه اقتصادی این کشورها تسریع خواهد شد.
دوم اینکه وجود نیروی انسانی متخصص و تحصیل کرده و نقش طبقه متوسط با تجربه که بتواند نیروی کار و سرمایه و بکارگیری تکنولوژی مناسب را به سمت تولیدات اساسی و سرمایههای مولد هدایت کند، بسیار تعیین کننده است و نقش نخبگان و شرکتهای دانش بنیان در تولید علم و ثروت بسیار برجسته است. بنابراین با توجه به سرمایه انسانی موجود لحاظ کردن آن از سوی دولتمردان بسیار مهم است.
همچنین طبق آمار سازمان ملل متحد، شاخصهای رشد نیروی انسانی ایران در رده بندی کشورهای جهان، در رتبه بالایی است و فقط ۶ پله با کشورهای توسعه یافته که در رتبه خیلی بالاتر قرار دارند، فاصله دارد. بنابراین سرمایه انسانی به صورت بالقوه مانند منابع طبیعی خدادادی در کشور به بالقوه برای یک جهش رشد در این مسیر وجود دارد.
سوم، اینکه ایران دارای وسعت زیاد و دارای اقلیم گوناگون است. چهار فصل بودن اقلیمی ایران که در یک زمان همه فصول سال را در یک زمان واحد میتوان در آن مشاهده کرد، تنوع تولید در ۴ فصل سال با توجه با اقلیمهای متفاوت آب و هوایی یک مزیت بزرگ برای کشور محسوب میشود. لذا آب و هوایی متفاوت در اقلیمهای گوناگون میتواند، تولیدات کشاورزی متنوعی برای کشور فراهم کند. این یک مزیت بزرگی است و میتواند هرگونه تنگناهای وارد شده از سوی کشورهای متخاصم خارجی را دور کند.
دیگر اینکه با توجه به شواهد تاریخی و استناد به واقعیات آماری موجود، کشور در وضعیت خوبی برای کاهش وابستگی به نفت قرار دارد. زمانی بیش ۷۰ درصد بودجه دولت به درآمدهای نفتی وابسته بود ولی در حال حاضر این رقم به میزان قابل توجهی کاهش یافته و نسبت به آن برعکس شده است.
نظر شما